جدول جو
جدول جو

معنی کرشمه کردن - جستجوی لغت در جدول جو

کرشمه کردن(رِشْ / رُشْ وَ / وِ دَ)
غنج. تغنج. (منتهی الارب). تدلل. نازیدن. (یادداشت مؤلف). به چشم و ابرو اشارت کردن. غمزه زدن. (فرهنگ فارسی معین) :
لطف تو با عروس جهان یک کرشمه کرد
زآن یک کرشمه این همه غنج و دلال یافت.
خواجه سلمان (از آنندراج).
کرشمه ای کن و بازار ساحری بشکن
به غمزه رونق و ناموس سامری بشکن.
حافظ.
شاهد بخت چون کرشمه کند
ماش آیینۀ رخ چو مهیم.
حافظ (دیوان چ قزوینی ص 263)
لغت نامه دهخدا
کرشمه کردن
بچشم و ابرو اشارت کردن غمزه زدن
تصویری از کرشمه کردن
تصویر کرشمه کردن
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کرانه کردن
تصویر کرانه کردن
به پایان رساندن، کنایه از منحرف شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ترجمه کردن
تصویر ترجمه کردن
همسیراختن برگرداندن ویچاریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سردمه کردن
تصویر سردمه کردن
حمله کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرایه کردن
تصویر کرایه کردن
سلاک کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرانه کردن
تصویر کرانه کردن
دوری کردن، دست کشیدن: (... از ظلم و جور و بیداد کرانه کردیم میخواهیم که این کار بر نهج قاعده دین و قانون اسلام بفرمان خلیفه باشد) (سلجوقنامه ظهیری)، گوشه گرفتن عزلت گزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کرامت کردن
تصویر کرامت کردن
عطا کردن آنکه قدر و مرتبت برتری دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کفلمه کردن
تصویر کفلمه کردن
چیزی را در کف دست نهادن و بدهان ریختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترجمه کردن
تصویر ترجمه کردن
ترگوییده کردن، ترگویه کردن، ترگوییدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ترجمه کردن
تصویر ترجمه کردن
Translate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از برشته کردن
تصویر برشته کردن
Roast
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ترجمه کردن
تصویر ترجمه کردن
traduire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از برشته کردن
تصویر برشته کردن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از برشته کردن
تصویر برشته کردن
arrostire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ترجمه کردن
تصویر ترجمه کردن
แปล
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از برشته کردن
تصویر برشته کردن
ย่าง
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از ترجمه کردن
تصویر ترجمه کردن
vertalen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از برشته کردن
تصویر برشته کردن
roosteren
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ترجمه کردن
تصویر ترجمه کردن
traducir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ترجمه کردن
تصویر ترجمه کردن
tradurre
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ترجمه کردن
تصویر ترجمه کردن
перекладати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ترجمه کردن
تصویر ترجمه کردن
traduzir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ترجمه کردن
تصویر ترجمه کردن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ترجمه کردن
تصویر ترجمه کردن
tłumaczyć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از برشته کردن
تصویر برشته کردن
смажити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ترجمه کردن
تصویر ترجمه کردن
übersetzen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از برشته کردن
تصویر برشته کردن
rösten
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ترجمه کردن
تصویر ترجمه کردن
переводить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از برشته کردن
تصویر برشته کردن
жарить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از برشته کردن
تصویر برشته کردن
memanggang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی